زمان چه شتابان می گذرد بی تو...
بدون توجه به غمهای بزرگی... که در سینه جا خوش کرده اند...
و خاطره های کوچکی ...که حداقل می توانند... تحمل بی تو بودن را آسان کنند...
اما مگر می شود...گاهی چشمهایت...و گاه لبانت...و گوشه ای نفسی از تو جا مانده است...
و من بیقرار ...فریاد میزنم...فاطمه...فاطمه...فاطمه...
و تو در جواب ...فقط بغض میکنی در نگاهم...